۱۳۸۹ تیر ۷, دوشنبه

قرقیزستان نجات یافت چون مسئولانش وطن پرست بودند، اما ایران...

قرقیزستان نجات یافت و مردمش به اولین قانون اساسی دموکراتیک آسیای میانه را ی دادند، چون مسئولانش وطن پرست و عاشق مردم شان بودند؛ اما راه ایران دشوار است چون مسئولانش بویی از وطن پرستی نبرده اند و هرچه می خواهند دقیقا خلاف مصالح کشورشان است. شدیدترین خشونت های قومی در قرقیزستان پایان یافت، اما در ایران دولتی که با وطن پرستی و مردم دوستی میانه ای ندارد، مردم خود را کف خیابان ها می کشد، به زندان می اندازد و مورد آزار و شکنجه قرار می دهد و بزرگ ترین تقلب تاریخ انتخابات ایران را امری قانونی می خواند.
اگر در زمان قاجار ایالت ها به باد می رفتند، امروزه شاهد از دست رفتن دریای مازندران هستیم. برای مطرح کردن خودشان امنیت کشور را با طرح پرونده در شورای امنیت سازمان ملل به خطر می اندازند؛ درحالی که کشور با ناوهای متعدد کشورهای دیگر محاصره شده. قطعنامه ها را ورق پاره می خوانند درحالی که وضعیت اقتصادی کشور به دلیل تحریم ها به کلی نابود شده و چیزی نمانده که کشور با تحریم های جدی تر شبیه به عراق درماه های آخر دوران صدام حسین شود.
ایران با دموکراسی فاصله دارد چون دولت "مردمی" آن، همه اقوام بی قابلیتش را به کارهای بزرگ گمارده. به نام مردم همین دولت بزرگ ترین سوبسیدها را به کارخانه های چینی داده اما درحال قطع سوبسید به خود ایرانی هاست. نابودی کامل صنایع و بیکارشدن کارگران هم وطن در مقابل اهمیت واردات چندصد میلیارد دلاری از چین برای این دولت کمترین اهمیتی ندارد. این دولت غیرقانونی همه جا به دنبال خارج کردن سرمایه از خزانه کشور به حساب های شخصی خود است.
حالا دیگردر ایران ردی از انقلاب بزرگش که تحسین دنیا را به دنبال داشت نمانده؛ چون انقلابیونش در زندانند و ضدانقلاب هایش در راس کار!

۱۳۸۹ خرداد ۲۷, پنجشنبه

آخر بی‌انصاف‌ها هنوز یک‌سال از مرگ ندا و سهراب و اشکان و کیانوش نگذشته

آخر بی‌انصاف‌ها هنوز یک‌سال از مرگ ندا و سهراب و اشکان و کیانوش نگذشته که شروع کرده‌اید به فاتحه خواندن برای جنبش سبز. شما مگر قلب در سینه ندارید؟ مگر عکس سهراب و مادرش را ندیده‌اید؟ ندای زیبا را ندیده‌اید در کنار عکس ترانه؟ چطور حاضرید این جنبش زیبا و نوپا را که جهان به احترامش به پا خاسته اینطور زیر سوال ببرید؟ موسوی و کروبی چه بدهند بیش از جان خود و خانواده‌شان، تا شما آن‌ها را خائن ندانید؟ اگر جنبش را دو روز به دست شما داده بودند، مردم در جنگ داخلی هلاک شده بودند. اما ببینید با چه مهارتی موسوی و کروبی همه را با خود همراه کرده‌اند. نگران نباشید، فقط شما نیستید که به قلم زیبا و سحرآمیز موسوی حسادت می کنید. کیهان و رجا و فارس هم به شدت از انتشار بیانیه‌ها می‌سوزند.
حالا جنبش سبزبه لطف همین قلم دلپذیر یک مانیفست دارد و از همین است که به‌درد آمده‌اید. در خلوت خودتان بازهم نگاهی به شهدای جوان جنبش بیندازید و ببینید به چه بهایی قصد قطع این نهال زیبا را کرده‌اید.

۱۳۸۹ خرداد ۲۶, چهارشنبه

درست است که جنبش سبز دموکرات است، اما تخریب را تحت پوشش نقد نمی پذیرد...

تحمل داشتن و باحوصله بودن ویژگی خوبی است که غالب سبزها از آن برخوردارند. اما همین ویژگی مثبت سبب سوء استفاده برخی شده. آن ها فکر می کنند چون جنبش سبز بی خشونت و آرام است، هرگز پاسخ شان را نخواهد داد. پس در فضای مجازی شروع می کنند به اهانت به سبزها و رهبران شان؛ به راحتی آن ها را بی عرضه و بی تفاوت می خوانند و حتی خائن به مردم خطاب می کنند. اما نکته جالب این است که وقتی هواداران سبزها به اهانت های وارده پاسخ می دهند، دیکتاتور و مستبد خوانده می شوند! از نظراین مخالفان جنبش سبز، که البته خود را دلسوز جنبش معرفی می کنند، سبزها همان طور که در خیابان ها کتک می خورند، باید توانایی پذیرش توهین به رهبران شان را هم داشته باشند!
آن ها بدون کوچک ترین پیشنهاد و حرف منطقی فقط به تمسخر جنبش می پردازند و وقتی اعتراض می شنوند، می گویند چنبش سبز نیاز به " نقد " دارد. پس به سادگی زیر لوای نقد، به تخریب جنبش و رهبرانش می پردازند و از این نظر خیلی به کودتاچیان نزدیک هستند. به همین دلیل رسانه های کودتا هم تا بتوانند از آن ها نقل می کنند. ویژگی دیگر این افراد، بی تجربه خواندن موسوی و کروبی در عرصه سیاست است. از عجایب روزگار همین است که افراد پشت میز نشین فاقد تجربه سیاسی موسوی با هشت سال نخست وزیری کشور در دوران دشوار جنگ و کروبی با تجربه سال ها ریاست را بی تجربه می خوانند!
گله از این هواداران سابق اصلاح طلبان و ضربه زنندگان فعلی جنبش سبز این است که هرگز حاضر به درک موقعیت حساس فعلی جنبش نیستند. یکی از علت های این وضعیت هم دوری آن ها از کشور و موضعیت پیچیده و عدم فهم آن از دور است. مثال آن را روز 22 بهمن دیدیم؛ در حالی که جوانان نیز از شدت سرخوردگی گوشه خیابان می گریستند، آن ها به راحتی به خود اجازه دادند سبزها را مسخره کنند و به رغم تازه بودن نهال چندماهه جنبش به رهبران شان توهین کنند. این حرکت خصمانه و غیرمنصفانه آن ها هرگز از یاد سبزها نرفته و نخواهد رفت. طی چند روز اخیر باز هم راهپیمایی 22 خرداد فرصتی برای اهانت به رهبران جنبش را فراهم کرد. اما نکته ای که رفتار خصمانه این افراد را نشان می دهد، سوار شدن بر امواج احساسات مردم و پایین نیامدن از آن حتی بعد از رفع سوء تفاهم پیش آمده - مثلا در این مورد توضیح رهبران جنبش در مورد اعلام لغو راهپیمایی - و خود را به نفهمیدن و نشنیدن زدن آن هاست. این دوست نمایان جنبش سبز هر چند روز یک بار به بایگانی پوسیده خود سرمی زنند و عادت کرده اند به گذشته کاوی رهبران سبزها بپردازند و البته این کار را نه از سر دلسوزی بلکه صرفا برای ضربه زدن انجام می دهند. از آن جا که در این رهگذر عده ای همواره همراه این موج هستند، آن ها به این گونه حرکت ها ادامه می دهند؛ غافل ازین که جنبش سبز به عنوان یک جنبش هوشمند به راحتی قادر به نادیده گرفتن آن ها به تمام و کمال است.