۱۳۸۸ دی ۶, یکشنبه

روزی که احساس غرور کردم(مشاهدات ظهر عاشورا)

از متروی دروازه دولت که بیرون آمدیم، صدای یا حسین/میرحسین می آمد. وی خیابان انقلاب سیل جمعیت به سمت میدان فردوسی در حرکت بود. نزدیک ساعت یازده صبح بود که به میدان نزدیک شدیم و حدود ده گازاشک آور به سمتمان شلیک شد که با زحمت و در پراکندگی آمدیم توی سمیه. هرجا شعار میدادیم، انسجام بیشتر بود و بامسماترین شعار "این ماه ماه خونه، یزید سرنگونه" بود. از کنار دانشگاه امیرکبیر ناگهان سیل جمعیت را زیرپل حافظ دیدیم. دود غلیظی از توی خیابان انقلاب روبروی خارک از یک خانه بیرون زده بود. به سرخارک که رسیدیم، نیروهای ویژه حمله کردند و ما را تا تالاروحدت عقب بردند. اما ما با ""هوهو" گفتن به عقب شان راندیم. ناگهان روی پل بسیجی های موتورسوار را دیدیم که با اسلحه به سمت مان آمدند و شلیک کردند که فهمیدیم مشقی بوده. کنار تالار وحدت که میدویدیم، یک میله به شانه ام خورد و یک سنگ به سرم! بعدش هم حین دویدن خوردیم به یک بسیجی موتورسوار بخت برگشته که با دیدن ما تعادلش را از دست داد و خورد زمین. موتورش را آتش زدیم تا از گاز اشک آور در امان باشیم و خودش را هم کتک زدیم و ولش کردیم. ناگهان از سمت حافظ موتورسوارهای بسیجی به سمت ما آمدند و رفتیم عقب. شعار این لحظه این بود:"توله سگهای رهبر"! یکی از بسیجی ها که کاپشن زرد داشت، نیروها را مدام به سمت ما تهییج میکرد. در یک لحظه به سمتش رفتم و هرچه فحش بلد بودم نثارش کردم و از گرفتن عکس و فیلمم هم نترسیدم. ما به سمت بسیجی ها سنگ پرتاب میکردیم و هرچند یک بار عقب شان می راندیم. کم کم گاز اشک آورها و میله ای که به من خورده بود، اثرش را میگذاشت. دختر و پسر جوانی که به شدت باتوم خورده بودند، گوشه ای دراز کشیده بودند. یک نفر میگفت که چهارراه ولیعصر مردم نیروهای ویژه را خلع سلاح کرده اند و بجه ها از تعداد بیشتر ما و کمتر بودن بسیجی ها می گفتند که... درهمین بین ناگهان بسیجی ها و نیروهای ویژه کنار کشیدند و تعداد زیادی موتورسوار دوترکه نیروی ویژه به سمت ما حمله کردند. همین طور که به داخل کوجه های فرعی فرار میکردیم، لحظه ای به عقب برگشتم و دیدم که یک مامور ویژه مردی میانسال را گرفته و روی زمین خوابانده. فقط یک راه مانده بود: به سمت مامور دویدم و فریاد زدم:"ولش کن!" که دیدم مامور فرار کرد. بی اختیار دست هایم را به شکل V در آوردم و بالا بردم. احساس غرور کردم.

۱ نظر: