از حدود ساعت یازده صبح جمعیت از میدان هفت تیر تا ولیعصر را پر کرد. در این مسیر حتی یک پلیس هم دیده نمی شد. یک بار یک بسیجی از عصبانیت جوانی را هل داد که با فریاد جمعیت پا به فرار گذاشت! هرچه به میدان ولیعصر نزدیک می شدیم، حرکت کندتر می شد و علتش هم راه رفتن آرام گروه فشار با بلندگوها و وانت هایش بود. در میدان عملا آن ها متوقف شدند. شعارهای مردم در آن جا به اوج رسید: از باندگو مرگ بر اسرائیل و امریکا و انگلیس و از مردم مرگ بر روسیه. در نتیجه عملا بلندگوی گروه های فشار تبدیل شد به بلندگوی جنبش سبز. در نتیجه مرد باندگو به دست شروع کرد به نوحه خوانی و دکلمه که آن هم با هو کردن و دست زدن مردم همراه شد. ساعت از دوازده گذشته بود که مردی لاغر و میانسال با ریش که کلاه موتورسواری به سر داشت تا شناخته نشود، نیروهای گارد را جمع کرد و دستوری به آن ها داد. نیروهای گارد که معلوم بود تمایلی به حمله و رویارویی با خیل جمعیت نداشتند، حرکت کردند تا مردم را به عقب هل بدهند. اما مردم با هو کردن و نشستن روی زمین حرکت گارد کند و عملا متوقف شد. اما مردم به شعاردادن ادامه دادند: احمدی کم آورده-با اتوبوس آورده، میرحسین زنده باد-کروبی پاینده باد، نه غزه-نه لبنان-جانم فدای ایران. گروه فشاری ها جلوی مردم سعی می کردند با بالا بردن دست هایشان دیگران را همراه با خودشان نشان بدهند که مردم با علامت V جلوی این حرکت را می گرفتند.
نکته مهمی که باید مورد توجه قرار گیرد کمبود مواد تبلیغی و پشتیبانی فیزیکی محدود بود. برخلاف گروه های فشار که هریک اطلاعیه بزرگی به دست داشتند و زیاد جلوه می کردند، ما فقط دست ها و چند متر پارچه سبز داشتیم. البته عکس ندا هم دست مردم بود.
۱۳۸۸ شهریور ۲۷, جمعه
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر